مدافع حرم شدم ،عاشق کربلا شدم
برای خواهر حسین،نوکر با وفا شدم
حال دلم اینجا خوبه،نفس کشیدنم خوبه
فدا شدن بی سر شدن،فقط برا بی بی خوبه
تمام آرزوی من،خلاصه شد تو این مسیر
نفس هامو هدیه دادم به ریگ های این مسیر
به من بگو نفس نکش،چشماتو روی هم نذار
به زندگی نگاه نکن، دخترتو رو پات نذار
فقط تو رو به مادرت یا حضرت زینب بگو
قبول داری این نوکرو،جان حسین به من بگو
توی کلاس عاشقی ،همیشه آخرین بودم
چکار کنم قبول بشم، مگرمن عاشق نبودم
اینا همه حرف دل یه نو کر باوفا بود
نوکری که دخترکش، ناز دل بابایی بود
ولی تا اسم دختر امام علی رو میشنید
چشماشو روی هم می ذاشت دخترشو دیگه ندید
رفت که سر کلاس درس،عاشقی رو یاد بگیره
درسشو از استادشون، حضرت عباس بگیره
شاگرد عباس که بشی، تو درس حس عاشقی
دستاتو با چشات می دی،ستاره ای تو عاشقی
آره تو رفتی و دیگه، دخترکت بابا نداشت
میدونی امروز چی میگفت،رقیه هم بابا نداشت
آره اونم مثل خودت یه عاشقه،چشاشو بست
رفت که بخوابه مثلا ،آخه تو خوابش بابا هست
مه لقا میربهاالدین
آخرین نظرات